زندگی من

خاطرات و روزانه های زندگی من

زندگی من

خاطرات و روزانه های زندگی من

چهار سال اول

سال اول:

شش ماه اول زندگی مشترک ما بهشت و شش ماه دوم جهنم بود. تب و تاب اولیه که افتاد تفاوت های فرهنگی خود را نشان دادند.دور باطل دعواهای تکراری شروع شد.کم کم تک تک آنها را حل و فصل کردیم و برای آن اختلافاتی که بزرگتر از آن بودند که خودمان قادر به حل کردنشان باشیم مشاور حاذقی که دوستی به من معرفی کرده بود کمک زیادی کرد.اینکه می گویند سال اول زندگی سختترین سال است واقعیت دارد.من هنوز دانشجوی کارشناسی و همسرم دانشجوی ارشد بود.من بیکار بودم و همسرم کاری پاره وقت داشت با حقوقی که بعد از کسر شدن قسط وام های ازدواج به زحمت تا آخر ماه میرسید.کمک های گاه و بیگاه خانواده ها، گاهی واقعا ما را نجات میدادند.خوشبختانه با اینکه اختلافاتی در ارتباط با خانواده های یکدیگر داشتیم هرگز اجازه ندادیم آن ها متوجه بشوند و روابطمان با هر دو طرف خوب بود.

سال دوم:

سال دوم بهتر گذشت.درس هر دو ما تمام شد و کار همسرم از پاره وقت به تمام وقت تبدیل شد.هر از گاهی بحث داشتیم ولی کمتر از قبل بودند.

سال سوم تا چهارم:

اتفاق خاصی نمی افتاد.درگیر زندگی و روزمره ها،مدتی سرکار رفتم در یک شرکت خصوصی ولی به دلیل دوری مسیر و حقوق کم از رفتن صرف نظر کردم.البته این هم بی تاثیر نبود که توقع داشتند پنجشنبه و جمعه ها هم برای کارهای شرکت وقت بگذارم.بعد از آن در یکی از موسسات آموزش زبان شروع به کار کردم.حقوقی که میگرفتم اندازه مخارج ماهانه خودم می شد و ساعات کاری هم دست خودم بود که این مورد آخر خیلی برایم مهم بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.